جدول جو
جدول جو

معنی گنج سوخته - جستجوی لغت در جدول جو

گنج سوخته
در موسیقی کهن ایرانی از الحان سی گانۀ باربد موسیقی دان دوره ساسانیان برای مثال ز گنج سوخته چون ساختی راه / ز گرمی سوختی صد گنج را آه (نظامی۱۴ - ۱۷۹)
تصویری از گنج سوخته
تصویر گنج سوخته
فرهنگ فارسی عمید
گنج سوخته(گَ جِ تَ / تِ)
نام لحنی است تصنیف باربد. (فرهنگ رشیدی). نام لحن هیجدهم است از سی لحن باربد. (فرهنگ نظام). نام نوائی است از موسیقی. (ناظم الاطباء). در خسرو و شیرین نظامی چ وحید دستگردی ص 191 لحن سوم ذکر شده است:
ز گنج سوخته چون ساختی راه
ز گرمی سوختی صد گنج را آه.
نظامی (خسرو و شیرین ص 191)
لغت نامه دهخدا
گنج سوخته(گَ جِ تَ / تِ)
نام گنج پنجم است از جملۀ هشت گنج خسروپرویز و معنی ترکیبی آن گنج سنجیده است، چه سخته و سوخته بمعنی سنجیده هم آمده است. (برهان) (آنندراج). نام گنج پنجم است از جملۀ هفت گنج خسروپرویز. (جهانگیری). و رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 306 شود:
دگر گنج کش خواندی سوخته
کز آن گنج بد کشور افروخته.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 9 ص 2892).
و رجوع به ایران در زمان ساسانیان چ 2 ص 487 شود. در الجماهر بیرونی درباره گنج سوخته افسانه ای آمده است که خلاصۀ آن چنین است: در سرزمین فارس گنجینه ای بود آراسته به مالها و دراهم وانواع گوهرها و عطریات و روغنها، پس صاعقه در آن افتاد و چهار ماه حریق آن دوام داشت و بوی آن تا چهل فرسخ گرداگرد حیوانات را میکشت و چون آتش خاموش شد خاکستر را بجستند در زیر آن یاقوتهای سرخ یک قطعه دیده میشد... رجوع به الجماهر ص 72 شود
لغت نامه دهخدا
گنج سوخته((~ِ تِ))
نام گنج پنجم از گنج های خسرو پرویز، نام لحنی از سی لحن باربد
تصویری از گنج سوخته
تصویر گنج سوخته
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُ تَ)
دهی از دهستان شاپور بخش مرکزی شهرستان کازرون. سکنه آن 137 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(بُ نَ تِ)
دهی از دهستان شهریاری بخش رامهرمز است که در شهرستان اهواز واقع شده است. دارای 200 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا